ღ♥ღدلخوشی ها کم نیست ღ♥ღ

بدون عنوان

این روزها خیلی تنبل شده ام همش خسته ام همش خوابم میاد باز هم دلم رانندگی توی یک جاده خلوت و طولانی خواست با این تفاوت که منه همیشه عاشق بارون ، الان دلم اون جاده رو توی هوای آفتابی میخواد دلم میخواد دو طرف جاده دشت های طلایی و سبز باشه (البته اینها دور و برم زیاده ها ولی نمیتونم برم اونجوری که دوست دارم لذتشو ببرم) خونه رو ریختم بهم حالا نمیدونم چجوری جمعش کنم ، دوباره افتادم به جون اتاق پسری و دارم از خودم طرح و مدل ابداع میکنم برای تختش مامان دوست محمدرضا توی آزمایشگاه کار میکنه ، ما با هم خیلی صمیمی شدیم ، دیشب که بعد کلاس زبان بردم برسونمشون بهش گفتم حال و روزم چجوریه گفتم مامانم اینها سابقه مشکل تیروئید دارن ، گفت حتما...
7 بهمن 1392

بدون عنوان

      آرومم وقتی که پیش تو و زیباییت می شینم باور کن دنیا رو من با چشم های تو می بینم جوری به تو دل می بندم که نتونم برگردم تورو با قلبم پیدا کردم خوشبختم تو با منی لبخندتو از من نگیر عشق من تا باهمیم دلشوره رفتن نگیر می دونی تو دنیا فکر کسی  غیر از تو  با من نیست وقتی تو اینجایی راهی غیر از عاشق بودن نیست وقتی دل من بی تابه بگو با من می مونی منو اروم کن تو می تونی خوشبختم تو با منی لبخندتو از من نگیر عشق من تا باهمیم دلشوره رفتن نگیر خوشبختم . . .   ...
5 بهمن 1392